وقتی انسان موفقیت را به اندازه نفسکشیدن بخواهد، حتما به آن دست خواهد یافت. دیگر فرقی نمیکند در چه وضعیتی باشد با چه امکاناتی و چه تیمی و . . مگر کسی که نفس میکشد و نفس برای کشیدن کم آورده، برای رسیدن به اکسیژن جدید، نیاز به هماهنگی و نامهنگاری و تیم درست و حسابی و همراهی دیگران و امکانات اولیه مناسب و . دارد؟ نه، او میرود و اکسیژن را به دست میآورد. در واقع او ناگریز است؛ مضطر است. چون مضطر شده، چارهای ندارد و به قول این استراتژیستهای قدیمی، در زمین مرگ قرار گرفته. در نتیجه میرود و به چیزی که میخواهد، میرسد.
اما برای کسی که موفقیت مثل نفس کشیدن نیست، همه چیزهای دیگر از جمله رفقا و خواب و تلویزیون و فوتبال و سریال و بازی و . اولویت بیشتری دارد. یعنی در شرایط عادی، حاضر است همه را کنار بگذارد. برای او موفقیت، نه یک دغدغه جدی مانند نفسکشیدن، که صرفاً یک آرزو و خیال است. توی یک گوشه ذهنش آن را انداخته و حالا اگر هم برسد، بدش نمیآید.
چقدر فرق است میان این نگاه و آن نگاه.
همه چیز را همین تفاوت نگاهها و نگرشها و ادراکها رقم میزند.
حالا موفقیت برای شما شبیه کدام است؟
بیزحمت با خودتان تعارف نداشته باشید.
---------------------------------------------------------------------------------------
درباره این سایت