این را که می‌نویسم ایده خودم نیست، از خانم نفیسه مرشدزاده، نویسنده و ناشر به وام گرفته‌‌ام. جایی توئیت کرده است که در ایران، یک ناشر باید یک شرخر درون هم داشته باشد. از این مفهوم «شرخر درون» خیلی استقبال کردم. خیلی خوشم آمد.

شرخرها به یک سری آدم شر و پرزور و . می‌گویند که می‌روند پول و بدهی کسی را از دیگری بگیرند یا کسی را گوشمالی داده و پولش را بگیرند یا چک‌ها را با روش آبروریزانه خودشان نقد کنند. البته که شرخری کار جالبی نیست. هرچند که خودشان معتقدند که کارشان، راه‌انداختن کار مردم است و چه عیبی دارد؟ ظاهراً معتقدند که کارشان سریع‌تر از قانون است و دقیق‌تر از قانون و قاطع‌تر از آن.

حالی کاری به این حرف‌هایش ندارم. بالاخره شرخری کار جلابی نیست و مشکلات قانونی دارد. اما من این مفهوم را بیشتر به معنای دنبال دردسر بودن و سر آدم درد کردن برای دردسر و کار سخت تعبیر و تفسیر می‌کنم. بیشتر مردم از کارهای سخت و دردسر و . فراری هستند.

یک‌بار خانه‌ای خریده بودم. در زمستان سال نود و یک. یک‌دفعه قیمت خانه‌ها یک‌دفعه بالا رفت؛ خیلی هم بالا رفت. فروشنده دبه کرد. گفت که نمی‌فروشد. خانه خودش هم مشکل سند داشت، بهانه دستش افتاد و می‌خواست خانه را تحویل ندهد. ما هم دوسوم پول را داده بودیم. خلاصه رفتیم و پیگیری کردیم و گفتند چون کد رهگیری و مبایعه‌نامه و . دارید، می‌توانید خانه‌تان را بگیرید. فقط دوندگی دارد. یک جلسه هم توی بنگاه گذاشتیم. به فروشنده غیرمستقیم گفتیم درد شما چیست. کاشف به عمل آمده که قیمت‌‌ها بالا رفته و پول اضافه می‌خواهد. ما هم گفتیم اگر کارش با دو، سه میلیون تومان راه می‌افتد، پرداخت کنیم. دیدیم سی میلیون تومان پول اضافه می‌خواهد. کل معامله چقدر بود؟ صد و سی میلیون تومان.

خلاصه افتادیم روی دور شکایت کردن. یک سری به بانک هم زدیم، چون می‌خواستیم کار وام بانک مسکن را پیگیری کنیم. رئیس بانک وقتی قصه ما رو فهمید، گفت من هم چنین مشکلی برایم پیش امده. اعصاب نداشتم و بی‌خیال شدم و ضرر کردم. از این رئیس بانک خیلی تعجب کردم.

ولی ما یک شرخر درون داشتیم. رفتیم و وکیل گرفتیم و حتی اثاث را جمع کرده بودیم که اگر یک سال دوندگی قضایی طول کشید، اثاث خانه قبلی را که باید تخلیه می‌کردیم، به خانه اقوام ببریم. نتیجه؟ دو ماه بعد و با حقارت هر چه تمام‌تر، آمد و امضا کرد. ما هم الان داریم توی این خانه تک واحده خلوت، زندگی می‌کنیم و صفا.

شرخر درون داشتن یعنی چنین چیزی. از حق خودت نگذری. لازم باشد دنبالش بدوی و بروی. به قول ابوسعید ابوالخیر،‌ زندان مرد آسایش مرد است؛ چون از این زندان رهیدی، رستی. بیشتر مردم از سختی و شر و . فراری‌اند. البته شر در این‌جا منظورم جنبه منفی‌اش نیست؛ منظورم همین دنبال حقوق و حقوق خود رفتن و از کسی نترسیدن و عدم ترس از دوندگی و . است.

خلاصه این‌که برای موفقیت، این حس شرخر درون داشتن خیلی عالی است.

 

 

------------------------------------------------------------------------------

سعی کنید به آن بیشتر فکر کنید.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

لیزینگ خودرو Chris کيوان صنعت سفر، گردشگری، رزرو تور داخلی، خارجی، تور لحظه آخری .... محوطه سازی | آبنما | دیوار سبز | بام سبز David ادبیات رویکرد تربیتی ( کلاس شیشه ای ) Kevin