فکر میکنم این را قبلاً نوشته بودم. اما چون به ذهنم رسید و نکته مهمی است، باید یکبار دیگر هم ذکر کنم.
بیایید یاد بگیریم که کارمان را، سرمایهمان کنیم.
یعنی چه؟
شما میخواهید یک کسب و کار، یک کار جدید و یک ایده جدید را شروع کنید. اما نمیتوانید.
چرا؟
معمولیترین دلیل و بهانه این است که پول و سرمایه ندارید. خب، راست هم میگویید.
حالا، کارتان را سرمایهتان کنید.
یعنی چه؟
این درس را از آنتونی رابینز یاد گرفتم.
در روزگار جوانی، او دوست داشت برای شرکت جیم ران کار کند. جیم ران را بزرگترین سخنران و مشاور توسعه فردی دنیا تا به امروز میدانند؛ استاد خیلی از این متخصصان و سخنرانان و مشاوران کسب و کاری و توسعه فردی و موفقیتی بوده که الان میشناسیم. اما رابینز هیچ پولی نداشت که بتواند نمایندگی شرکت جیم راین را در یک گوشه از کشورش به عهده بگیرد.
رفت و ماجرا به جیم ران گفت.
پاسخ جیم ران چنین بود: کارت را سرمایهات کن.
یعنی چه؟
بگذارید به جای پاسخ دادن به یعنی چه، کاری که آنتونی رابینز انجام داد را شرح بدهم.
کار او، پیدا کردن آدم و مشتری برای سمینارهایی بود که جیم ران باید در آنها حضور مییافت.
چه کار کرد؟
به گفته خودش، دیگران هفتهای یکبار جلسه ارائه میگذاشتند تا به مشتریان توضیح بدهند که ماجرا چیست. او روزی سه بار از این جلسات و نشستها برگزار میکرد. هر کجایی که گوشی پیدا میکرد، جلسهای هم میگذاشت. در نتیجه و باز هم به گفته خودش، در یک هفته، به اندازه شش ماه دیگر همکارانش پیشرفت میکرد.
این آیا عالی نیست؟
یک مثال سادهتر میزنم.
من یک رومهنگار هستم. مثلاً قصد دارم یک فستفود راه بیندازم. وای، خدای من! چقدر باید پول جا و مواد اولیه و نیروی انسانی و تبلیغات و . بدهم. بیخیال بابا.
نه، راه دیگری هم هست.
- شما چقدر پول برای این کار نیاز دارید؟ مثلا با حساب گرفتن یک جای اجارهای، مثلاً صد و پنجاه تا دویست میلیون تومان.
- چقدر پول دارم؟ البته این یک راز است!!! ولی شما فرض کنید که مثلاً ده میلیون تومان در حساب پساندازم دارم. چقدر لازم دارم؟ بین صد و چهل تا صد و نود میلیون تومان؟ برای راهاندازی فستفود در یک جای معمولی در مرکز یا پایین شهر.
- بهترین راه این است که بیخیال شوم؛ همانطور که گفتم.
- اما یک راه نسبتاً سختتر هم وجود دارد: کارم را سرمایهام کنم. کارم چیست؟ مثلاً رومهنگاری و تولید محتوا و نوشتن و . . مثلاً ماهی سه تا سه و نیم میلیون درآمد دارم.
- سه و نیم، یعنی سالانه نزدیک به چهل میلیون. باید هزینههای رایج زندگی را هم از آنها کم کنم. شاید تهش هفت، هشت ده میلیون بماند؛ شاید هم مثلاً بیست میلیون. پس بقیهاش چه میشود؟
- میتوانم مثل قهرمانان المپیک، یک برنامه مدالمحورانه بگذارم. یک سال و با تمام توانم کار کنم. پروژههای تولید محتوا بردارم؛ کار دوم و سوم و حتی چهارم را انتخاب کنم. تا میتوانم تولید کنم. به جای ول گشتنهای آخر هفته، کار کنم. از خوابم کم کنم؛ چرا باید روزی هشت ساعت بخوابم؟ شش یا هفت ساعت هم کافی است. جاهایی که بیشتر پول میدهند کار کنم. حتی مذاکره کنم برای درآمد بیشتر. زیاد هم نباید سخت بگیرم. این برنامه، صرفاً یک سال و برای فراهم آوردن سرمایه اولیه است.
- شما یک سال به این برنامه پایبند خواهید ماند تا سرمایه اولیه جور شود. این، بسیار بهتر از وام گرفتن است. بهتر نیست؟
- نمیشود؟ چرا نمیشود؟ چه کسی گفته نمیشود؟ آنتونی رابینز توانست؛ فقط هفتهای به جای یک ارائه، بیست و یک ارائه داشت. من هم با این برنامه، توانستهام در یک سال، هم پول پیش مستأجرم را جور کنم، در حد پنجاه و پنج میلیون تومان؛ هم زندگیام را بگذرانم (آنهم با وجود یک دختر گل یک و نیم ساله که خودتان میدانید خرجش چقدر بالاست)، هم اقساطم را بدهم و البته یک مقدار هم پول اضافه هم ذخیره کنم. یعنی به عبارت دیگر، شاید در یک سال توانسته باشم هشتاد تا نود میلیون تومان جمع کنم تا این شرایط را داشته باشم. تازه، من یک رومهنگار معمولی هستم و هیچ کار پروژهای و خوداشتغالی هم نداشته و صرفاً دارم برای دیگران کار میکنم. شما چرا نتوانید؟ برای گرفتن همین هشتاد، نود میلیون وام، میدانید چقدر باید دوندگی کنم و خفت بکشم و سود بدهم؟ تازه شما اگر کاری مثل فروش و . داشته باشید، با استفاده از اهرمهای فضای مجازی و آفلاین و آنلاین، بیشتر از این میتوانید کارتان را، سرمایهتان کنید.
------------------------------------------------------------------------------
درباره این سایت